مبرز. بربخ. مبال. کنیف. آبریز. مرحاض. آبخانه. بیت الخلاء. آبشتنگاه. متوضّاء. کنایه از متوضی، و پسین مستعمل بعضی متأخرین است. (آنندراج) : بسیار نشستن بر سر چاه طهارت جای زیان دارد (بیماری بواسیر را). (ذخیرۀ خوارزمشاهی). عقل در دست یک رمه خودرای چون چراغ است در طهارت جای. سنائی. نقل است که شیخ چهل سال در مسجد مجاور بود، جامۀ مسجد جدا داشتی و جامۀ خانه جدا، و جامۀ طهارت جای جدا. (تذکره الاولیاء عطار)
مبرز. بربخ. مبال. کنیف. آبریز. مرحاض. آبخانه. بیت الخلاء. آبشتنگاه. متوضَّاء. کنایه از متوضی، و پسین مستعمل ِ بعضی متأخرین است. (آنندراج) : بسیار نشستن بر سر چاه طهارت جای زیان دارد (بیماری بواسیر را). (ذخیرۀ خوارزمشاهی). عقل در دست یک رمه خودرای چون چراغ است در طهارت جای. سنائی. نقل است که شیخ چهل سال در مسجد مجاور بود، جامۀ مسجد جدا داشتی و جامۀ خانه جدا، و جامۀ طهارت جای جدا. (تذکره الاولیاء عطار)
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که جنبه حماسی و پهلوانی دارد و آن دارای گوشه ها و تکه های مختلفی است مثل درآمد چهار گاه زابل حصار مخالف مغلوب. این گوشه ها در سه گاه هم متداول و در بین خوانندگان مشهور است
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که جنبه حماسی و پهلوانی دارد و آن دارای گوشه ها و تکه های مختلفی است مثل درآمد چهار گاه زابل حصار مخالف مغلوب. این گوشه ها در سه گاه هم متداول و در بین خوانندگان مشهور است